خادم الزهرا(سلام الله علیها)

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

گشایش پنهانی

24 دی 1398 توسط اكرام كمري

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ

در اثر یک عمل جراحی در آی سی یو بستری شده بود. حالش اصلا خوب نبود و هر روز اوضاع جسمی‌ش بدتر می‌شد. بُعد مسافت زیاد بود و برایم مقدور نبود هر روز به ملاقاتش بروم. چاره‌ای جزء انتظار برای ساعت ملاقات روزانه نداشتم. باید صبر می‌کردم تا برادر کوچکم که آنجا بود به ملاقاتش برود و تلفنی جویای احوالش بشوم.

تا مدت‌ها هر روز یک جواب می‌شنیدم «تغییری نکرده». من هم به او دلگرمی می‌دادم و سفارش می‌کردم که توکلتان به خدا باشد که خداوند ارحم الراحمین است. خانواده‌ام را مدام دلگرم می‌کردم به معجزه خداوند. خودم هم مدام برایش ذکر می‌گفتم، نماز می‌خواندم، به طلبه‌ها سفارش می‌کردم برایش دعا کنند. 

 یک روز غروب برادرم زنگ زد که دکترها قطع امید کرده‌اند. دیگر امیدی نیست! کلیه‌ها و بقیه‌ی اعضا دارند از کار می‌افتند! تا امشب بیشتر زنده نیست.

دیگر نمی‌توانستم خوددار باشم. مثل همیشه آن‌ها را به توکل به خدا و توسل به اهل بیت علیهم السلام توصیه کردم. گفتم:” تا خدا نخواد برگی از درخت نمی‌افته، ناامید نشید."  این‌ها را گفتم و دیگر نتوانستم حرف بزنم. حالم خیلی بد بود.

دو ساعتی بود که دعا می‌خواندم و مدام ذکر می‌گفتم که یکی از دوستان مداح‌م تماس گرفت و گفت:” می‌خوام بیام خوابگاه و بین طلاب خوابگاهی دعای توسل بخونم."  من هم که آن لحظه خیلی به دعای اهل بیت نیاز داشتم، استقبال کردم. همه جمع شده بودند. به اسم هر کدام از اهل بیت علیهم السلام که می‌رسیدیم خداوند را به آبروی آنها قسم می دادم که جوانی برادرم را به پدر و مادرم ببخشند. با خدای خودم زمزمه می‌کردم که:” برادرم کارش حفاظت از شاگرد امام زمان (عج) است. خدایا اگر یک قدم خالصانه در این راه برداشته کمکش کن.”

اشکهایم همین‌طور غلط می‌خوردند و پایین می‌افتادند. بعد از دعا حسابی دلم سبک و قرص شده بود و آرامش عجیبی به من دست داده بود. صبح روز بعد، خبر دادند دیروز دستگا‌ه‌ها خراب شده بودند. همه‌ی آن حرف‌ها اشتباه بوده، کلیه‌ها و همه اعضاء به طور طبیعی کار می‌کنند. با شنیدن این خبر  ایمانم به معجزه‌ی دعا و توسل بیشتر شد. شکر خدا روند بهبودی برادرم هم به خوبی پیش رفت و بعد از چند ماه سلامتی‌اش را دوباره بدست آورد.

 پ.ن:  نزد خداوند است کلیدهای گشایش پنهانی که کسی جز او بر آنها آگاه نیست و او هر چه در بیابان و دریاست همه را می داند و برگی از درخت نمی افتد جز آنکه می داند و نیست دانه ای در تاریکی‌های زمین و نیست هیچ تر و خشکی مگر آنکه در کتاب روشن علم خدا یعنی قرآن موجود است. انعام/59)

✍ به قلم: #اکرام_کمری ? ?

آدرس این مطلب در وبلاگ ما:

https://kazive.kowsarblog.ir/گشایش-پنهانی

#به_قلم_خودم

? @kazive ?

 نظر دهید »

چگونه صبرکنم بر دوری تو

17 آذر 1398 توسط اكرام كمري

یا الهی و سیدی و مولای و ربی! صبرت علی عذابک، فکیف اصبر علی فراقک؟   همیشه به این قسمت دعای کمیل که می‌رسم معنایش را با خودم مرور میکنم. “شاید بتوانم عذاب تو را تحمل کنم ولی دوری تو را هرگز نمی‌توانم.” از کنار مزار شهدای گمنام می‌گذشتم و این دعا را با خودم مرور میکردم که چشمم به سنگ قبرهایی که روزی صاحبان آنها مشغول زندگی بودند افتاد. با خودم گفتم:” خوش به حال این‌ها! هم‌جوار شهدای گمنام هستند.” بعد از خودم پرسیدم:"راستی اینها هم مثل من چنین آرزویی داشته‌اند؟ سعادتی‌ست که نصیب این‌ها شده. هر کسی که به زیارت شهدای گمنام بیاید، فاتحه‌ای هم نصیب آن‌ها می‌کند.” همین طور که نگاه به این سنگ قبرها میکردم دست به دامن مولایم شدم تا زمان جان دادن، یا در لحظه‌ای که در تابوتم می گذارند و راهی قبرستان می کنند، تنهایم نگذارد.  بعد به این فکر کردم که چه حالی دارم آن زمان؟ همیشه امید دارم به فضل و جودش و امید به آمدن فرمانده‌ام. هر چند روسیاهم. ولی چه کنم؟ جز او چه کسی را واسطه قرار دهم؟ مگر می‌شود فرمانده به سربازش سر نزند؟ و لحظه ی مرگ و دفن شدن، سربازش را تنها بگذارد!؟ مگر می شود، مولایم مرا تنها بگذارد!؟ با دیدن این قبرها و زنده کردن یاد مرگ خیلی دلم شکست و اشک از گوشه چشمانم غلط خورد و پایین افتاد. معبودا! لحظه‌ی مرگ، دست خالی به سوی تو می آیم و تنها دلخوشی‌ام فضل و بخشش توست و چشم امیدی که به  اهل بیت علیهم السلام بسته‌ام.     مولایم! ترا سپاس می‌گویم به خاطر همه‌ی نعمت‌های بی‌شماری که به من عطا کردی. ای خدای مهربانم! توفیق بده که لحظه‌ای فضل و کرمت را فراموش نکنم. ✍ به قلم: #اکرام_کمری ?? آدرس این مطلب در وبلاگ ما: https://kazive.kowsarblog.ir/چگونه-صبرکنم-بر-دوری-تو

 نظر دهید »

تجدید میثاق با امام زمان(عج)

16 آبان 1398 توسط اكرام كمري

تجدید میثاق با امام زمان(عج)

آیا تا به حال با خودمودن فکر کرده‌ایم چقدر برای مولایمان مفید بودیم آیا کاری که فرمانده از ما انتظار داشته انجام داده‌ایم آیا عهدی که با مولایمان در سال اول طلبگی بستیم تاالان نشکستیم، آیا مبلغ خوبی برای رسالتی که بر دوش گرفته‌ایم بودیم؟ چقدر به وعده‌هایمان عمل کردیم؟ بیاید از امشب با مولایمان عهد ببندیم اگر تا الان گناهی کردیم که اشک مولایمان را در آوردیم، دیگر از این شب به بعد سربازی برای مولایمان باشیم که آقابه ما افتخار کند و هر جا ما را ببیند بگویند این از خادمین واقعی امام زمان عج الله است
بیاید در این شب با خودمون عهد ببندیم دیگر هیچ وقت عهدمان را نشکنیم و محکم به وعدهایمان عمل کنیم نکنه خدای نکرده فراموش کنیم با خود چه عهدی بستیم همان‌گونه در سوره نحل آیه 16 خداوند می فرماید:همانند آن زن( سبک مغز) نباشید که پشم‌های تابیده خود را پس از استحکام، وا می‌تابید در حالیکه سوگند خود را وسیله خیانت و فساد قرار می دهید….
این آیه اشاره به داستان زنی از قریش به نام رابطه که در زمان جاهلیت از صبح تا نیمروز، خود و کنیزانش پشم و موهایی را که در اختیار داشتند، می تابیدند و پس از آن دستور می‌داد همه آنها را وا تابند.
پس بیاید طبق این آیه قرآن که خداوند وفای به عهد را به تابیدن پشم و پیمان شکنی به واتابیدن تشبیه کرده است.
پشم در حالت عادی بسیار سست است و وزش باد ملایمی آن را می برد، قدرت مقاومت در مقابل نسیم را ندارد. ولی اگر این پشم تابیده شود و محکم گردد،گاهی سنگین‌ترین وزنه‌ها را با آن جابه‌جا می‌کنند. پس بیاید با ایمانی که تابیده‌ایم نگذاریم طناب ایمانمان با عهد شکنی دوباره وا شود و هیچ تاثیری نداشته باشیم. مخصوصا در جامعه امروز که بعضی می‌خواهند خود را نشان دهند، و دیگر خبری از ایمان وعهدی که گفتن نیست.
بیاید منتظر واقعی امام زمان عج باشیم با اعمال و رفتارمان
اللهم عجل لولیک الفرج

157312027910833427_875.jpg

 نظر دهید »

لانه ی عنکبوت

20 تیر 1398 توسط اكرام كمري

دست بر دامن غیر خدا بردن مانند پناه بردن به تارعنکبوت است.

چند وقتی است که با خودم فکر می کنم چقدر انسان ها ضعیف هستند! گاهی اوقات پول و ثروت چنان او را فریفته که فکر می کند تنها همین است و بس و خود را بالاتر از دیگران می بیند یا گاهی اوقات علم و دانش چنان او را مغرور می سازد که فکر نمی کند اینها همه قدرت و نیروی دیگری است.
آری انسانها فریفته‌ی این قدرت‌های پوشالی می‌شوند و یگانه قدرتی که بر همه عالم احاطه دارد را به دست فراموشی می سپارند. فراموش کرده‌اند که پناه بردن به چنین قدرت‌هایی چه در دست افراد باشد چه در دست گروها، همانند پناه بردن به خانه عنکبوت است.
خانه‌ی همان حشره ضعیف، که به حدی سست و بی دوام است که نه می تواند پناهگاه مناسبی باشد و نه پناهنده به آن را در سایه حمایت خود حفظ کند. همانگونه که در سوره عنکبوت آیه 41 داریم که خداوند می فرمایند: مثل کسانی که غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مثل عنکبوت است که خانه ای برای خود انتخاب کرده، در حالی که سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است،
اگر می دانستند.
هر حیوان و حشره ای لانه ای برای خود می سازد، اما هیچ یک از این خانه‌ها به سستی خانه عنکبوت نیست.
اگر نسیم آرامی بوزد تار و پودش در هم می ریزد،اگر چند قطره باران بر آن ببارد آن را متلاشی می کند حتی اگر گرد و غبار بر آن بنشیند پاره پاره می شود و از سقف آویزان می گردد.
بنابراین کسانی که غیر از خدا را پناهگاه و تکیه گاه خود قرار دهند تکیه آنها بر تار عنکبوت است ولی آن کسانی که بر خدا توکل و تکیه می کنند تکیه بر قدرتی کرده اند که بر همه‌ی قدرت‌ها برتری یافتند.
پ.ن:
ان شاءالله که خداوند به همه ما توفیق دهد که در امر تبلیغ بتوانیم توکل بر خداوند را به نحوی بیان کنیم که خود و دیگران هیچ وقت تکیه گاهی غیر از خداوند متعال سراغ نگیریم.

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

خادم الزهرا(سلام الله علیها)

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اهمیت نماز اول وقت از دیدگاه بزرگان
  • وصیت نامه شهدا
  • اخلاقی
  • نجوای عاشقانه
  • بیانات رهبر
  • احادیث از امام زمان(عج)
  • مهدویت
  • احادیث
  • کلام بزرگان
  • دلنوشته
  • به قلم خودم
  • نکات پزشکی
  • نهج البلاغه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس