وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ
در اثر یک عمل جراحی در آی سی یو بستری شده بود. حالش اصلا خوب نبود و هر روز اوضاع جسمیش بدتر میشد. بُعد مسافت زیاد بود و برایم مقدور نبود هر روز به ملاقاتش بروم. چارهای جزء انتظار برای ساعت ملاقات روزانه نداشتم. باید صبر میکردم تا برادر کوچکم که آنجا بود به ملاقاتش برود و تلفنی جویای احوالش بشوم.
تا مدتها هر روز یک جواب میشنیدم «تغییری نکرده». من هم به او دلگرمی میدادم و سفارش میکردم که توکلتان به خدا باشد که خداوند ارحم الراحمین است. خانوادهام را مدام دلگرم میکردم به معجزه خداوند. خودم هم مدام برایش ذکر میگفتم، نماز میخواندم، به طلبهها سفارش میکردم برایش دعا کنند.
یک روز غروب برادرم زنگ زد که دکترها قطع امید کردهاند. دیگر امیدی نیست! کلیهها و بقیهی اعضا دارند از کار میافتند! تا امشب بیشتر زنده نیست.
دیگر نمیتوانستم خوددار باشم. مثل همیشه آنها را به توکل به خدا و توسل به اهل بیت علیهم السلام توصیه کردم. گفتم:” تا خدا نخواد برگی از درخت نمیافته، ناامید نشید." اینها را گفتم و دیگر نتوانستم حرف بزنم. حالم خیلی بد بود.
دو ساعتی بود که دعا میخواندم و مدام ذکر میگفتم که یکی از دوستان مداحم تماس گرفت و گفت:” میخوام بیام خوابگاه و بین طلاب خوابگاهی دعای توسل بخونم." من هم که آن لحظه خیلی به دعای اهل بیت نیاز داشتم، استقبال کردم. همه جمع شده بودند. به اسم هر کدام از اهل بیت علیهم السلام که میرسیدیم خداوند را به آبروی آنها قسم می دادم که جوانی برادرم را به پدر و مادرم ببخشند. با خدای خودم زمزمه میکردم که:” برادرم کارش حفاظت از شاگرد امام زمان (عج) است. خدایا اگر یک قدم خالصانه در این راه برداشته کمکش کن.”
اشکهایم همینطور غلط میخوردند و پایین میافتادند. بعد از دعا حسابی دلم سبک و قرص شده بود و آرامش عجیبی به من دست داده بود. صبح روز بعد، خبر دادند دیروز دستگاهها خراب شده بودند. همهی آن حرفها اشتباه بوده، کلیهها و همه اعضاء به طور طبیعی کار میکنند. با شنیدن این خبر ایمانم به معجزهی دعا و توسل بیشتر شد. شکر خدا روند بهبودی برادرم هم به خوبی پیش رفت و بعد از چند ماه سلامتیاش را دوباره بدست آورد.
پ.ن: نزد خداوند است کلیدهای گشایش پنهانی که کسی جز او بر آنها آگاه نیست و او هر چه در بیابان و دریاست همه را می داند و برگی از درخت نمی افتد جز آنکه می داند و نیست دانه ای در تاریکیهای زمین و نیست هیچ تر و خشکی مگر آنکه در کتاب روشن علم خدا یعنی قرآن موجود است. انعام/59)
✍ به قلم: #اکرام_کمری ? ?
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
https://kazive.kowsarblog.ir/گشایش-پنهانی
#به_قلم_خودم
? @kazive ?